yasin refahi

نگارش نهم. درس 5 نگارش نهم

انشا درباره خاطره یک روز برفی تاج میدم هرکی بفرسته فقط از سایت نباشه

جواب ها

Atena ◕‿◕

نگارش نهم

به نام خدا صبح بیدار شدم و سرمای عجیبی در اتاقم حس کردم نگاهم به پنجره افتاد که دیدم پشت پنجره مقدار زیادی برف سفید نشسته است… حس عجیبی در دلم جوانه زد و با سرمای برف و زیبایی آن دو حس متفاوت را در قلبم حس کردم…سریع از جا بلند شدم و به سمت حیاط دویدم برف سفید همه جا را سفید پوش کرده بود ..به سمت برفها دویدم و دستانم را در عمق برف فرو بردم و از شادی فریاد کشیدم…. خدایا شکر… عجب نعمت سرد و زیبایی! بی اختیار یاد لباسهای زمستانی ام افتادم و از اینکه سال گذشته همه چیز خریده بودم خرسند شدم اما در کنار این خوشحالی به یادکودک دست فروش کنار مدرسه افتادم به یاد لباسهای کهنه اش…. قطره اشکی بر چشمانم نشست او امروز چه خواهد پوشید؟ وقتی به مدرسه رسیدم فقط چشمانم در انتظار دیدن او بود بر خلاف انتظارم که امروز لباسهای گرمی خواهد داشت باز هم کفشهای پاره ی او سردی برف را برایم سردتر کرد…❄️🧊 تاج لطفا
silent

نگارش نهم

ببین ینمه از ینمه بیشتر عاشقونس:))))) واسه پارسالمه با موضوع حس آمیزی قالب یخ ولی حرفی از یخ نزدم، راجب یه فردیه ک تو روز برفی تو پارکی ک با عشقش آشنا شده بود قدم میزد بعد از خاطره های اشناییشون میگم،بعدم نشون میدم ک حالا ک تنهاس چجوریه کلا خیلی چرته...اینو پارسال سر مسئله ای ک برام پیش اومده بود نوشتم و خب...اره:)

سوالات مشابه درس 5 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام